عشق را لای در و دیوار پنهان کرده ای
باغ گل را پشت مشتی خار پنهان کرده ای
ای لبانت کار دست نازنینان بهشت
راز بگشا،از چه رو رخسار پنهان کرده ای؟
آسمان تار است،می گویند امشب ماه را
پشت آن پیراهن گلدار پنهان کرده ای
صد غزل از من بگیر و یک نظر بر من ببخش
آن چه را در لحظه ی دیدار پنهان کرده ای
آن لب تب دار را یک بار بوسیدن شفاست
وای از این دارو که از بیمار پنهان کرده ای….
روزگار ای روزگار آن روزی نایاب را
در کدامین حجره ی بازار پنهان کرده ای؟
ناصر حامدی
دیگر اشعار :
نویسنده : علیرضا بابایی